در طول بیش از ۱۲ سالی که بازی‌وود در کما به سر می‌برد، من هم چندان تمایلی به انجام گیم نداشتم و شاید در طول این مدت سر جمع ۲۰ بازی جدید بازی نکرده باشم. اما یادم می‌آید بعضی اوقات دلم یک بازی ساده و بدون پیچیدگی می‌خواست که یک بعد از ظهر آرام بنشینم و چند ساعت اوقات خوشی را با بازی کردن آن داشته باشم. بازی انتخابی من برای چنین لحظاتی چند قانون مهم داشت:

  • خطی بودن: آنقدر در زندگی در دو راهی و چند راهی مانده‌ایم که گاهی اوقات دلمان نمی‌خواهد در یک بازی نیز در چند راهی قرار بگیریم و استرس این را داشته باشیم که اکنون باید کجا بروم؟ کدام انتخاب نتیجه بهتری دارد؟ آیا بازی را درست بازی می‌کنم یا باید انتخاب دیگری می‌داشتم؟ برای همین بازی انتخابی من باید حتما یک بازی خطی می‌بود و به من می‌گفت که دقیقا کجا بروم و چه کاری انجام دهم.
  • بدون پیچیدگی: این قانون هم در ادامه قانون قبلی قرار دارد. بازی انتخابی باید یک روند مشخص داشته و مکانیزم اضافه‌ای در آن وجود نداشته باشد. تمام کاری که می‌خواستم انجام دهم این بود که از نقطه اول به نقطه دوم بروم، دشمنان را از بین ببرم و بعد از رسیدن به هدف داستان پیش برود. بازی مورد نظر نباید هیچ مکانیزم پیچیده دیگری در خود داشته باشد که ذهن مرا درگیر خود کند.
  • کوتاه بودن: مهم‌تر از همه بازی انتخابی من باید کوتاه می‌بود تا بتوانم در چند جلسه آن را تمام کنم.
  • شوتر اکشن: از آنجایی که هدف من از انجام این بازی‌ها لذت بردن برای مدت کوتاه و فراموش کردن مشکلات بیرونی بود، بازی‌های شوتر و اکشن را انتخاب می‌کردم. شاید مهم‌ترین دلیل آن این بود که دیگر قوانین من یعنی خطی و کوتاه بودن و نداشتن پیچیدگی، بیشتر در بازی‌های این سبک پیدا می‌شد.

قدیمی بودن بازی یک قانون نبود اما از آنجایی که سیستم ضعیفی دارم، بیشتر به سمت بازی‌های قدیمی کشیده می‌شدم. البته بازی‌های قدیمی حال و هوای خاص خود را هم دارند که معمولا در بازی‌های جدید دیگر خبری از آن‌ها نیست. شاید هم حس نوستالژی بازی‌های قدیمی باعث می‌شود که انجام آن‌ها لذت بیشتری داشته باشد. در هر صورت این‌ها بازی‌هایی هستند که در طول این مدت بارها آن‌ها را نصب کرده و در عرض دو یا سه روز تمام کرده‌ام.

بازی با زمان در TimeShift

هر کسی که بازی تایم شیفت را تجربه کرده باشد، نمی‌تواند شباهت‌های آن را به بازی «هاف لایف ۲» (Half Life 2) انکار کند. در این بازی علمی تخیلی، نقش دانشمند بی‌نام‌ونشانی را بازی می‌کنیم که توانایی کنترل زمان را دارد. در طول بازی می‌توانید زمان را کند کرده، آن را برای چند ثانیه متوقف کنید یا به عقب برگردانید. همه این‌ها در کنار سلاح‌های متنوع و خلاقانه و طراحی مراحل نسبتا خوب باعث می‌شوند تا روند بازی لذت بخش باشد.

در یک مرحله ممکن است در حال مبارزه با دشمنان در فضای بسته باشید و در مرحله بعد مجبور شوید با موتور چهار چرخ خود مسافتی را در یک کوهستان زمستانی طی کنید. گاهی اوقات هوا بارانی است و شما با متوقف کردن زمان می‌توانید قطره‌های باران را که به زیبایی روی هوا ثابت مانده‌اند، ببینید و گاهی اوقات هوا آفتابی است و جان می‌دهد برای اسنایپ کردن دشمنان از راه دور.

این بازی در سال ۲۰۰۷ توسط استودیوی Saber Interactive توسعه یافت و برای پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و کامپیوترهای شخصی منتشر شد.

تجربه روزهای سگی در بازی Kane & Lynch

سری بازی‌های کین و لینچ دو نسخه دارند که هر دو جزو این دسته قرار می‌گیرند. اولین نسخه از این سری در سال ۲۰۰۷ با نام کامل Kane & Lynch: Dead Men منتشر شد و سه سال بعد در سال ۲۰۱۰ شاهد عرضه نسخه دوم آن با نام Kane & Lynch 2: Dog Days بودیم. شاید خیلی‌ها فراموش کرده باشند اما جالب است بدانید که این دو بازی توسط استودیوی IO Interactive ساخته شده‌اند که همه ما آن‌ها را با سری «هیتمن» (Hitman) می‌شناسیم.

هر دو نسخه سری بازی‌های کین و لینچ، داستان دو ضدقهرمان را روایت می‌کنند که در دنیای مخوف خلاف‌کارها فعالیت دارند. مهم‌ترین ویژگی این بازی‌ها دوربین سوم شخص خاص آن است که حس سینمایی جالبی به آن می‌دهد. در حقیقت زاویه دوربین به‌شکلی است که احساس می‌کنید یک نفر با دوربین دستی به دنبال شما می‌آید و صحنه‌ها را فیلم‌برداری می‌کند. همان لرزش و افکت‌هایی را تجربه خواهید کرد که در زمان ضبط ویدیو با دوربین دستی ایجاد می‌شود.

هر چند هر دو بازی در زمان انتشار خود نقدهای متوسطی دریافت کردند اما دقیقا در همان دسته‌ای قرار می‌گیرند که در ابتدای مقاله به آن‌ها اشاره کردم. همه کاری که باید انجام دهید حرکت به سمت ماموریت بعدی، شلیک به آدم بدها و پیش بردن داستان است. در این میان نیز صحنه‌های اکشن و سینماتیک همراه شما خواهند بود تا دقیقا حس حضور در یک داستان جنایی پر زدوبرخورد را داشته باشید.

درامای عشقی در بازی Call of Juarez: Bound in Blood

استودیوی «تک‌لند» (Techland) قبل از اینکه با سری بازی‌های «دایینگ لایت» (Dying Light) به شهرت برسد، با ساخت سری بازی‌های وسترن Call of Juarez شناخته می‌شد. این سری چهار نسخه دارد که اولین آن در سال ۲۰۰۶ و آخرین آن در سایت ۲۰۱۳ منتشر شده‌اند. اما در این بین، این نسخه دوم است که لقب بهترین نسخه این سری را به خود اختصاص می‌دهد. نسخه دوم با نام کامل Call of Juarez: Bound in Blood در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و توانست با داستان عاشقانه خود و گیم پلی جذاب در دل گیمرها جایی برای خود باز کند.

بازی Call of Juarez: Bound in Blood داستان دو برادر به نام‌های «Ray» (ری) و «توماس» (Thomas) را روایت می‌کند که در بحبوحه جنگ داخلی آمریکا گرفتار شده‌اند. جایی که این دو برادر برای نجات خانواده خود از ارتش فرار می‌کنند و در نهایت پایشان به دنبال کردن نقشه گنج افسانه‌ای کشیده می‌شود.

داستان مثلث عشقی این بازی به‌قدری خوب است که هنوز هم بعد از مدت‌ها اسم «ماریا» در ذهنم باقی مانده است. اگر به دوئل‌های یک به یک کابوی‌ها، اسب‌سواری و فضای جالب غرب وحشی علاقه‌مند هستید، یا حتی به دنبال یک بازی داستانی خطی کوتاه می‌گردید، این بازی یکی از بهترین انتخاب‌ها برای شما خواهد بود.

سفر به شوروی در بازی Singularity

بازی سینگولاریتی از آن دست بازی‌هایی است که شما را دوباره عاشق بازی‌ها می‌کند. از گیم پلی روان و متنوع گرفته تا داستانی عمیق که حتی پا را فراتر می‌گذارد و در پایان بازی یک انتخاب هیجان‌انگیز پیش روی شما می‌گذارد، همگی از جمله دلایلی هستند که باعث می‌شوند سینگولاریتی جایگاه ویژه‌ای پیش من داشته باشد.

در این بازی شما در نقش یک سرباز آمریکایی وارد جزیره‌ای می‌شوید که سیگنال عجیبی از آن صادر می‌شود. اما یک انفجار زمانی باعث می‌شود تا به دهه ۵۰ میلادی انتقال پیدا کنید و بدون اینکه متوجه شوید، تاریخ را تغییر دهید. از آنجایی که این جزیره در قلمروی شوروی سابق قرار دارد، انجام این بازی برای منی که به آن دوران علاقه‌مند هستم، لذت دوچندانی داشت.

سازنده سینگولاریتی استودیو Raven Software است که نسخه ۲۰۰۹ بازی «وولفنشتاین» (Wolfenstein) را نیز در کارنامه دارد. اما متاسفانه بعد از سینگولاریتی دیگر هیچ بازی مستقلی از این استودیو ندیدیم زیرا «اکتیویژن» (Activision) آن‌ها را مامور پشتیبانی استودیوهای سازنده سری بازی‌های «کال آو دیوتی» (Call of Duty) کرد.

این بازی در سال ۲۰۱۱ برای پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و کامپیوترهای شخصی منتشر شده است.

در قسمت بعدی ۵ مورد دیگر از این بازی‌ها را معرفی خواهم کرد. نظر شما در مورد این بازی‌ها چیست و آیا شما هم با من هم‌عقیده هستید یا خیر؟ شاید هم بازی دیگری مد نظرتان است که می‌توانست در این لیست باشد. در این صورت می‌توانید از قسمت نظرات، این بازی‌ها را معرفی کنید تا به لیست اضافه کنم.